جنگ فرهنگی
مقدمه
در ابتدای دهه 1370 بحث فراگیر عمومی در جامعه ایرانی ،مساله "تهاجم فرهنگی" بود.تهاجم فرهنگی ،هجوم فرهنگی،شبیخون فرهنگی و...مفاهیمی بود که در افواه گسترش یافت ودر برابر آن ،بحث از ضرورت دفاع فرهنگی ،امنیت فرهنگی ،بقاء فرهنگی و...مطرح شد.
اکنون 15 سال از آن زمان می گذرد؛وتهاجم فرهنگی کیفی تر وکمی تر شده است.در مقابل ،دفاع فرهنگی نیز آرایش مقبولتری یافته است.ان تهاجم واین دفاع ،حکایت از یک "جنگ فرهنگی" تمام عیار دارد .مفاهیمی چون امانیسم(بشر محوری )به جای خدا محوری - سکولاریسم (عرفی نگری )- لیبرالیسم(اصالت اباحه)- فمنیسم(اصالت جنسیت یا زن گرایی)- و...شیوع روز افزونی یافته،در حوزه فرهنگ توده ای ،با استفاده از ابزار های هنری – رسانه ای و همچنین ورزشی ،در متن این هجوم فرهنگی ،جامعه با ابعاد گسترده تری روبرو شد.طرح مباحثی چون رویارویی تمدنها و فرهنگ ها ،از سوی استراتژیست های آمریکا یی و صهیونیستی،حکایت از همه جانبه بودن این منازعه داشته و دارد.
حال انچه ضرورت می یابد،این است که اساساً "جنگ فرهنگی" چیست ؟ وابعاد وابزار وروش ان کدام است؟ در واقع با نهادینه شدن هجوم فرهنگی دشمن و دفاع فرهنگی خودی ،بایستی به تبیین و پاسخ به پرسشهای مزبور پرداخت تا با منطق این زد و خورد یا "جنگ فرهنگی" اشنا شد .در این نوشتار ، سعی بر ان است تا نوری اندک به زوایای پنهان و اشکار جنگ فرهنگی تابانده شود. بدان امید که مورد قبول حضرت (عج )واقع شود.انشاءالله
فصل اول
ترمینولوژی
در بحث از جنگ فرهنگی ابتدا باید به تبیین و تدقیق روشها نائل امد .اولین واژه که مطرح است واژه جنگ است. لفظ جنگ در ادبیات محاوره ای عامیانه به هر نوع زد و خورد اطلاق می شود.حال انکه این واژه دارای یک معنای تخصصی است که باید در خور شأن ان مورد برسی قرار گیرد،تا جنگ فرهنگی مفهوم سازی شناسی تخصصی شده باشد.
1-لایه های نظام اجتماعی
ساختار طرح ریزی بنای اجتماعی ،دارای چهار لایه و سطح است،که نظام اجتماعی در این چهار سطح شکل می گیرد:
سطح استراژیکی سطح میانی سطح تاکتیکی سطح تکنیکی
نسبت این چهار سطح با یکدیگر را می توان برابر شکل زیر ،نسبت عموم وخصوص مطلق دانست .
2-منازعه
اساساً انچه در فارسی برخورد گفته می شود،حاصل یک زد و خورد است. وقتی برخوردی بوجود می اید ،در این برخورد یک زدن ویک خوردن صورت گرفته است.واژه برخورد در فارسی معادل کلمه ی منازعه در عربی و conflict در انگلیسی است و هر سه واژه کلیت تقابل ودرگیری را به تفسیر می کشند .تعریف اصلی و هدف اساسی منازعه "تحمیل اراده بر حریف " است. منازعه که حاصل یک زد و خورد است،ان طرف که می زند هدفش تحمیل اراده خود بر طرف مقابل است.
منازعه،در چهار لایه و سطح نظام اجتماعی و مدیریتی ارزیابی می گردد:
الف)منازعه تکنیکی:به منازعه سطح تکنیکی در فارسی پیکار و در انگلیسی martial گفته میشود.
ب)منازعه تاکتیکی :به منازعه سطح تاکتیکی در فارسی رزم ودر انگلیسی combat گفته می شود.
ج)منازعه میانی :به منازعه سطح میانی در فارسی نبرد و در انگلیسی battle گفته می شود.
د)منازعه استراتژیک :به منازعه سطح استراتژیک در فارسی جنگ و در انگلیسی war گفته می شود.
3- جنگ فرهنگی
با توجه به تقسیم بندی بالا،وقتی موضوع جنگ است ،سطح ان استراژیک است. پس به طبع این تقسیم بندی ، 4 نوع منازعه فرهنگی وجود دارد:
جنگ فرهنگی نبرد فرهنگی رزم فرهنگی پیکار فرهنگی
وقتی بحث از جنگ فرهنگی است ،منظور این است که نوع منازعه در سطح استراژیک (جنگ) و طیفی از منازعه که فرهنگی است. طبیعتاً در حوزه جنگ فرهنگی نباید به سه حوزه پایین تر پرداخت و وارد مصادیق و جزئیات شد.برای مثال دستگاه مسئول در امور فرهنگی در سطح استراتژیک در جمهوری اسلامی ،شورای عالی انقلاب فرهنگی است که نظرات کلان ان کل کشور را در بر می گیرد .اگر به واژه مد پرداخته شود ، حوزه این مساله رزم فرهنگی و بحث تاکتیکی است .اگر موضوع تغییر در نظام فرهنگی کشور مانند رسانه های عمومی مطرح باشد، حوزه ان نبرد فرهنگی است . اما جنگ فرهنگی از مبانی فرهنگ ساز اغاز میگردد. مثلاً حوزه علم وتولید دانش که جزء مبانی جنگ فرهنگی است . فرضاً اگر دانشگاه فعلی را بر چینند و یک نظام فکری دیگری را جایگزین این دانشگاه کنند،یقیناًٌ در این جنگ فرهنگی موفق به تسخیر میدان منازعه شده اند.
اما با دانشگاه مدرن و سکولار که با مبانی غیر از فرهنگ بومی اداره می شود در واقع در میدان حریف منازعه در حال اجرا است.لذا نباید خیلی توقع داشت که در چنین میدانی پیروزی خاصی بدست اید.مثلهایی که می توان برای روشن شدن مطلب ارائه نمود :
پیکار فرهنگی
شبکه ماهواره و اینترنت
رزم فرهنگی
ان دسته از گزاره های فرهنگی که عمومیت پیدا کنند مانند مد لباس
نبرد فرهنگی
مدل زندگی ،که از طریق رسانه های جمعی تبلبیغ می گرددو بی سر و صدا جزئی از فرهنگ مردم می گردد. مانند اداب معاشرت ،احترام به والدین و ... که یک گزاره را در بر نمی گیرد.
تهدید سخت :به این تهدید عموماً تهدید گرم هم گفته می شود مانند تهدید نظامی
تهدید نیمه سخت: (تهدید ولرم)مانند تهدید اقتصادی و سیاسی
تهدید نرم: که به ان تهدید سرد هم گفته می شود.مانند تهدید فرهنگی .همانطور که تهدید سخت اساساً تهدید نظامی است و تهدید نیمه سخت حوزه اقتصاد و سیاست را در میگیرد. تهدید نرم ،تهدیدهای فرهنگی و اجتماعی را شامل می شودو حوزه عمل این نوع تهدید هنر،رسانه،علم،تعلیم و تربیت (اموزش و پرورش)،ورزش و... است.
مواردی که از نظر گذشت ماهیت منازعه ای در سطح استراتژیک ،به نام جنگ،در طیف فرهنگ و در حوزه تهدید نرم است.باید توجه داشت که تهدید نرم (سرد) بی صدا و ارام ، بنیادی تر و با اثر بخشی بیشتر یک جامعه را نابود می کند و به تصرف خود در می اورد. در مقابل تهدید سخت (گرم) که بصورت شوک اور و گسترده صورت می گیرد و واکنش به ان عینی،سریع و با اثر بخشی کمتر است ، قرار دارد.
6- تلفیق
در ترمینولوژی (مفهوم شناسی)این مفاهیم،تلفیق انان ،صورت جدیدی از تصور را می نماید.
جنگ نرم(فرهنگی)
جنگ نیمه سخت (اقتصادی –سیاسی)
جنگ سخت(نظامی)
جنگ نرم(سرد)منازعه ای است در سطح استراتژیک در حوزه فرهنگ که تعلیم و تربیت (اموزش و پرورش)،اموزش عالی ، کارکردهای رسانه ای ، ورزش و... را در بر می گیرد ، تا به باورها و عقاید که سازنده مدل زندگی هستند شکل دهد.جنگ نیمه سخت (ولرم)منازعه ای است درسطح استراتژیک در حوزه سیاست و اقتصاد که محاصره ی اقتصادی و سیاسی را در بر میگیرد و با این روش سعی در تحمیل اراده بر حریف دارد.
در جنگ نرم سعی نمی شود به شیوه ی سخت و نیمه سخت بر حریف تحمیل اراده صورت گیرد.بلکه سعی میگردد که اراده ، کاملاً ارام و اهسته از طریق باورسازی تحمیل گردد.تفاوت جنگ نرم و سرد در این است که در جنگ سرد ممکن است جسم افرادی به اسارت دشمن دراید یا سرزمین انها اشغال گردد اما ان افراد هرگز انقیاد و تحت سیطره بودن از طرف دشمن را نپذیرند و همیشه برای بازپس گیری سرزمین خود تلاش کنند.
چیزی که بعد از 60 سال در فلسطین جریان دارد و انها بعد از گذشت سال ها هنوز تحمیل اراده اشغالگران بر خود نپذیرند و جنگ ادامه دارد ، یا در عراق که انگلیس و امریکا تصور میکردند با سرنگونی صدام در 21 روز جنگ پایان پذیرفته است، حال انکه با سپری شدن 3 سال از ان واقعه ، جنگ ادامه دارد و دنیا هر روز شاهد حادثه ای نظامی در عراق است و امریکا و متحدانش به عنوان دشمن مردم عراق نتوانسته اند اراده ی خود را بر انان تحمیل کنند.اما در جنگ فرهنگی قضایا کاملاً فرق می کند.در این نوع جنگ ،فردی کشته نمی شود و سرزمینی اشغال نمی گردد. اما افرادی که در این سرزمین حضور دارند مورد تحمیل اراده دشمن قرار می گیرند .