10) تبیین مرزهاى فرهنگى
1. مرز بین انسان و حیوان و درندگان (ان البهائم همها بطونها...)(70);
2. مرز بین مومن واقعى و بدعت گذار (واعلموا عبادالله ان المومن... متبع سرعه و مبتدع بدعء...)(71);
3. مرز بین عبادت تجار, عبید و احرار (ان قوما عبدوالله رغبه...)(72);
4. مرز بین عالم و جاهل (عالم مستعمل بعلمه...)(73);
5. مرز بین جواد و فقیر (جواد لایبخل بمعروفه...)(74);
6. مرز بین صبور و ناشکیبا (من صبر...)(75);
7. مرز بین ستایش و چاپلوسى (الثنإ باکثر من الاستحقاق ملق...)(76);
8. مرز بین عدالت و اسراف (اتامرونى ان اطلب...)(77);
9. مرز بین قاطعیت و دگراندیشى;(78)
10. مرز بین فرهنگى جهادگران و دژخیمان;(79) و در جایى, حضرت(ع) تعادل را مرز کلى بین ارزش ها و ضدارزش ها تبیین مى فرماید.(80)
پى نوشت ها:
1 ـ به مقاله قرآن و استقلال فرهنگی هم توجه شود.
2 ـ برگرفته از: مسعود چلبى, جامعه شناسى نظم, ص 54.
3 ـ مـوریـس دوورژه, جـامـعه شـناسى سیاسى, ترجمه دکتر ابوالفضل قاضى, (تهران: دانشگاه تهران, 1367), ص 160.
4 ـ محمدتقى جعفرى, فرهنگ پیرو و فرهنگ پیشرو, ص 22.
5 ـ رضا ثـقفى, (مفاهیم فرهنگ در ادبیات فارسى), مجله فرهنگ و زندگى, شماره 1, سال 1348, ص 25.
6 - Milton Singer "Culture internasional Encyclopedia of social sciencesvol, 3, 1996,P,527.
7 ـ عـلى باقى نصرآبادى, مبانى جامعه شناسى (جزوه درس دانشگاه آزاد کاشان), صص 22 ـ25.
8 ـ لذا گفته مى شود: (الناس على دین ملوکهم).
9 ـ عـبـدالرحمن عالم, بنیادهاى علم سیاست, چاپ چهارم, (تهران: نشرنى, 1377), ص 13.
10 ـ برگـرفـتـه از: مـبـانـى جامعه شناسى, ترجمه غلامعباس توسلى, (تهران: سمت, 1372); نـگرشى جدید به علم سیاست, ترجمه شجاعى, (تهران: دفتر مطالعات, 1367). 11ـ ( ان اکرمکم عندالله اتقیکم) ـ (حجرات / 13).
12 ـ (فضل الله المجاهدین على القاعدین اجرا عظیما) ـ (نسإ95/).
13 ـ (هل یستوى الذین یعلمون والذین لا یعلمون) ـ (زمر / 9).
14 ـ نهج البلاغه, نامه 53.
15 ـ نهج البلاغه, نامه 19.
16 ـ نهج البلاغه, خطبه 27.
17 ـ چـنانچه دقت شود, امام با این کلام کوتاه قصد بیان این نکته را داشتند که تـمـام ارزش هـا در دو فـصـل مـهم قـابـل تجمیع مى باشد: الف ـ تقواى الهى; ب ـ نیکوکارى.
18ـ نهج البلاغه, خطبه 184. بعضى در تنظیم صفات به گونه اى شمارش کرده اند کــه عدد 110 را نشان مى دهد.
19 ـ نهج البلاغه, حکمت 36.
20 ـ نهج البلاغه, حکمت 323.
21 ـ نهج البلاغه, خطبه 3.
22 ـ ابن ابى الحدید, شرح نهج البلاغه ج 1, ص 5.
23 ـ نهج البلاغه, خطبه 181.
24 ـ نهج البلاغه, خطبه 234.
25 ـ در جـریان جنگ صفین, هنگامى که حضرت(ع) سخنرانى مى فرمود, در اثناى صحبت, مردى از اصـحاب به ثناگویى حضرت(ع) پرداخت و حضرت(ع) در ادامه صحبت, تملق پذیرى را از پـسـت تـریـن حـالـت هـاى زمـامـداران برشمرده و خود را از این حالت مبرا دانست (نهج البلاغه, خطبه 207).
26 ـ (ثـم لـیـکـن اثرهم عندک اقولهم بمر الحق لک....), ـ (نهج البلاغه, نامه 53).
27 ـ نهج البلاغه, نامه 53.
28 ـ نهج البلاغه, حکمت 80.
29 ـ (فلا تکلمونى بما تکلم به الجبابره ولا تتحفظو منى بما یتحفظ به عندالبادره...) ـ (نهج البلاغه, خطبه207).
30 ـ حـضـرت موسى(ع) بعد از آشنایى با حضرت خضر(ع) از او مى خواهد که شاگردىاش کـنـد و از عـلـم لـدنـى او بهره اى در جهت رشد خود کسب نماید (قال له موسى هل اتـبعک على إن تعلمن مما علمت رشدا ـ کهف / 66) و یا به حضرت پیامبر اکرم(ص) امـر مـى شود که همواره از خداوند این ارزش را بخواهد (وقل رب زدنى علما ـ طه/ 114).
31 ـ در احـادیـث اسـلامى هیچ محدودیتى از لحاظ زمانى, جنسى, مکانى, معلم براى عـلم آموزى وجود ندارد و تنها مرز قائل شده در منابع اسلامى, مرز بین علم نافع و علم غیر نافع است.
32 ـ (کـلا ان الانـسان لیطغى ان رآه استغنى) ـ (علق/ 7), و در حدیثى آمده که (مـن اسـتـوى یـومـاه فـهو مـغبـون) ـ (مـجـلسى, بحار الانوار, ج 1, ص 177). 33 ـ نهج البلاغه, نامه 53.
34 ـ بـرگـرفـتـه از: عبدالحمید زهادت, تعلیم و تربیت در نهج البلاغه, (قم: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى, 1378), صص135 ـ 238.
35 ـ ( وانما قلب الحدث کالارض الخالیه...).
36 ـ ( مـن الـوالـد الـفان المقر المدبر العمر المستسلم للدهر الذام للدنیا الساکن مساکن الموتى والظاعن عنها, الى المولود المومل...).
37 ـ (فانى إوصیک بتقوى الله اى بنى ولزوم امره...).
38 ـ (فاستخلصت لک من کل امر نخیله و...).
39 ـ (و اعرض علیه اخبار الماضین و...).
40 ـ (و اعلم یا بنى ان احدا لم ینیىء عن الله سبحانه...).
41 ـ (واذکر بذکر الموت وقدره بالقتإ...).
42 ـ (فـانـى إوصیک بتقوى الله یا بنى و لزوم امره وعماره قلبک بذکره...). 43 ـ نهج البلاغه, خطبه هاى 42, 194 و نامه هاى 31, 53 و حکمت 243.
44 ـ نهج البلاغه, خطبه هاى 38 و 234 (قاصعه).
45 ـ نهج البلاغه, نامه 53.
46 ـ نهج البلاغه, نامه هاى 31 و 53.
47 ـ نهج البلاغه, خطبه 159 و نامه32 و حکمت هاى 128, 360 و 431.
48 ـ نهج البلاغه, نامه هاى 39 و 70.
49 ـ نهج البلاغه, نامه 53 و حکمت 406.
50 ـ نهج البلاغه, نامه هاى 41,43 و 71.
51 ـ نهج البلاغه, نامه 50 و حکمت هاى 128 و 360 و 372.
52 ـ نهج البلاغه, خطبه هاى 3, 33, 105 و نامه 78.
53 ـ نهج البلاغه, خطبه هاى 15 و 168.
54 ـ نهج البلاغه, خطبه هاى 32, 131 و 144.
55 ـ نهج البلاغه, خطبه هاى 3, 181 و نامه 3.
56 ـ نهج البلاغه, خطبه هاى 34, 39, 199 و نامه 62.
57 ـ نهج البلاغه, خطبه هاى 21, 166.
58 ـ نـهج الـبـلاغـه, خطبه هاى 16, 142, 181 و 200 و نامه هاى 27 و 31 و حکمت هاى 270 و 396.
59 ـ نهج البلاغه, حکمت 126.
60 ـ نهج البلاغه, خطبه 166.
61 ـ نهج البلاغه, نامه هاى 19, 53, 65 و 74.
62 ـ نهج البلاغه, خطبه 234.
63 ـ نهج البلاغه, خطبه 11 و حکمت هاى 79 و 107.
64 ـ برخى گفته اند آن شخص, ابوذر غفارى بن مظعون بوده است.
65 ـ نهج البلاغه, حکمت 290.
66 ـ همان.
67 ـ مـحـمـد دشـتـى, تـرجمه نهج البلاغه, ص 131 (در این ترجمه, شماره خطبه, 83 مى باشد).
68 ـ نهج البلاغه, خطبه 82.
69 ـ نهج البلاغه, خطبه 96.
70 ـ نهج البلاغه, خطبه 152.
71 ـ نهج البلاغه, خطبه 175.
72 ـ نهج البلاغه, حکمت 229.
73 ـ نهج البلاغه, حکمت 373.
74 ـ همان.
75 ـ نهج البلاغه, حکمت 414 و 415.
76 ـ نهج البلاغه, حکمت 348.
77 ـ نهج البلاغه, خطبه 126.
78 ـ نهج البلاغه, خطبه 17.
79 ـ نهج البلاغه, خطبه هاى 51, 125 و 238.
80 ـ نهج البلاغه, خطبه 175.