شاید عجیب باشد، اما به جز انسان هر موجود دیگری که بر روی کره زمین زندگی میکند، به سوی تحقق نهایت ظرفیت خود، در حرکت است و جالب این جاست که حتی در شرایط عادی، قادر نیست جلوی این حرکت، یعنی جلوی رشد وتکامل خود را بگیرد! مثلاً یک درخت، نمیتواند تا نیمه راه رشد کند و بگوید: من فکر میکنم همین قدر کافی است! بلکه تا جایی که امکانش را دارد ریشههای خود را عمیق و عمیقتر میکند، شاخههای خود را گسترش میدهد، قد میکشد و تا جایی که طبیعت اجازه میدهد مواد غذایی را جذب میکند، رشد کرده و مستحکم میشود. هوش، و همه توانمندیهای انسان، بسیار بیشتر از درخت، حیوانات یا هر موجود دیگری است. پس به نظر شما، چرا خود را به نهایت پتانسیل خود نمیرساند؟ چرا به راحتی اجازه میدهد که در نیمه راه متوقف شود؟ و چرا از همه عوامل محیطی کمک نمیگیرد تا همه توانمندیها و استعدادهایش شکوفا شود؟ جواب ساده و البته کمیدردناک است: چون به انسان آزادی انتخاب داده شده است! و متأسفانه، اغلب ما انسانها بسیار کمتر از آن چه که میتوانیم، انتخاب میکنیم! هر یک از ما، میتوانیم برای هر کاری که در طول زندگی، قصد انجام آن را داریم، دو انتخاب اصلی داشته باشیم. اولین (و شاید راحتترین) انتخاب، این است که کمتر از ظرفیت خود کار کنیم، بسیاری از توانمندیهایمان را بشناسیم و اگر شناختیم، در پی بهرهبرداری از آنها برنیاییم و در نتیجه در آمد کمتر، داشتههای کمتر، مطالعه و تفکر کمتر تلاش کمتر و خلاصه رضایت به مواهب کمتر داشته باشیم و البته اینها انتخابهایی هستند که در نهایت، ما را به یک زندگی پوچ و سطحی هدایت میکنند. و اما انتخاب دوم ما چیست؟ کامل عمل کردن، به سقف توانمندیها رسیدن، در بالاترین حد توان کسب درآمد کردن، بهره وری و تولید بالا و خلاصه شکوفایی استعداد و توان تا سر حد امکان. ما هر انتخابی که داشته باشیم، هدف و مقصد اصلی زندگی، تغییری نخواهد کرد، چرا که هر یک از ما برای انجام مأموریتی، به کره خاکی آمده ایم و وظیفه داریم تا جایی که استعداد، توانایی و اشتیاق ما اجازه میدهد، آن مأموریت را تحقق بخشیم. بنابراین هر قدر کم بگذاریم، خودمان ضرر کرده و از مقصد اصلی زندگی، دورتر شدهایم. حال به نظر شما چگونه هر یک از ما میتواند انتخابهای صحیحتری در زندگی داشته باشد؟ شیو? زندگی مان را کشف و اصلاح کنیم چه احساسی دارید؟ افکارتان را چه چیزهایی تشکیل میدهد؟ چه چیزهایی را به عنوان ارزش قبول دارید؟ هدفتان چیست و به چه سمتی درحال حرکت هستید؟ کردار و محتوای گفتارتان چیست؟ در پی چه هستید؟ مجموع? همه اینها شیوه زندگی شما را تشکیل میدهند. در نتیجه با تغییر این مؤلفهها میتوانید کل شیوه زندگی و در نتیجه دستاوردهای خود را تغییر دهید. تمام اطلاعات جدیدی که در سر راهمان قرار میگیرند، از فیلتر بینش شخصی ما عبور میکنند و پالایش میشوند. مفاهیمیکه با نتایج قبلی سازگاری دارند، به مخزن آگاهیمان افزوده شده و باعث تقویت تفکر کنونیمان میشوند وآنچه مخالف با اصول و ارزشهای ماست، به سرعت توسط ذهنمان رد میشود. ما خواهی نخواهی دائماً در پی عقاید قبلی خود، با معیار و محک اطلاعات جدید هستیم و با ادغام اطلاعات قدیمی و جدید، ناخودآگاه اعتقادات گذشته و بینش کنونی خود را تقویت میکنیم، و این همان نقطهای است که با تغییر آن میتوانیم احساسات، ارزشها افکار و رفتار خود، یعنی شیو? زندگی خود را تغییر دهیم و درباره ارزشها و در نتیجه احساسات و افکار آتی خود به دیدگاههای جدید برسیم. دیدگاههایی که بر تصمیم گیریهای نهاییمان در زندگی و انتخابهای آتی ما مؤثر خواهند بود. با این روش، ابتدا ارزشهای ریز و درشت خود را روی کاغذ بیاورید و مجدداً آنها را بررسی و بازنگری کنید و ببینید کدامها را میتوان تغییر داد و کدامها را نمیتوان و نباید عوض کرد. برای مثال تعهد به صداقت و راستگویی ارزشی تغییرنیافتنی است در حالی که مثلاً اظهار نظر نکردن جلوی بزرگترها ارزشی است که میتوان در آن تجدید نظر کرد. درباره عقاید و افکارتان هم همین کار را انجام دهید. آنها را فهرست کنید، خط به خط، هم? آنها را زیر سؤال ببرید و مجدداً درباره حفظ یا حذف آنها تصمیم گیری کنید. تصمیمهای جدیدتان را بنویسید و هر روز آنها را مطالعه کنید و به انجام آنها متعهد بمانید، یعنی خود را با تشویق و تنبیههای متناسب، ملزم به انجام آنها کنید. به زودی خواهید دید که احساساتتان تغییر کرده و کل زندگیتان دگرگون خواهد شد. هر سال یکبار این بازنگری را انجام دهید. خواهید دید که شیوه زندگیتان بهبود یافته و به زودی انتخابها و تصمیمهای جدید شما را به سمت شکوفایی بیشتر پیش خواهد برد...از همین حالا شروع کنید.