بسمه تعالی
بازسازى نظام تعلیم و تربیت اسلامى
دانش تربیت در اندیشه و فرهنگ بشرى پیشینهاى دیرینه دارد و دامنه و ژرفاى تحولات معرفت و فرهنگ انسان معاصر به آن معنا و مفهومى نوین بخشیده است.
تعلیم و تربیت که روزگارى چهره هنر انسانى و سلیقه شخصى همراه با آداب ارزشى در آن غالب بود به تدریج با مباحث فراوان نظرى، ارزشى و علمى پیوندى استوار برقرار کرد و در قالب علوم تربیتى با گرایشهاى گوناگون، صورتبندى شد.
روشن است که این تحول، پرسشهاى جدیدى را فراروى تعلیم و تربیت اسلامى مىنهد و کوشش و کاوشى بدیع براى ساماندهى مجدد آن مىطلبد.
گرچه تأثیرپذیرى مطلق دستگاه معرفت دینى و از جمله تعلیم و تربیت اسلامى از تحول علوم و معرفت بشرى قابل پذیرش نیست، اما این حقیقت نباید ما را از انواع تأثیراتى که این تحول بر علوم و دانشهاى دینى بر جاى مىنهد، غافل سازد.
در این مجال به اجمال به چند گونه از این تأثیرات اشاره مىکنیم:
الف) پیدایش دیدگاهها و رویکردهاى نوین، مىتواند به تفسیرها و تبیینهاى جدید در متون دینى بینجامد و گاه زمینه را براى تحلیل و دریافت نکات تازهاى فراهم آورد.
ب) تحول در نظریّات علوم انسانى و از جمله تعلیم و تربیت، در شناخت جدید از موضوعات و گاهى در پیدایش موضوعات جدید و نیز عروض عنوانهاى ثانوى بر موضوعات و رفتارها، آثار مهمّى مىگذارد.
ج) تنظیم و تبویب و طبقهبندى علوم اسلامى و فصول مباحث کلامى و ابواب فقهى و اخلاقى با تحول نظام معیشت و منظومه معرفتى و فرهنگى جوامع در معرض تغییر و بازسازى قرار مىگیرد.
با عنایت به آنچه برشمردیم باید در قلمرو تربیت اسلامى به چند محور اساسى پرداخت و در آن زمینهها بازسازى به عمل آورد.
1. باید تعلیم و تربیت اسلامى به عنوان مجموعهاى از دانشهاى تربیتى بازسازى شود.این دانشها که عبارت است از: (فلسفه تربیتى، برنامه ریزى درسى و آموزشى، روش تدریس، مدیریت آموزشى و...) مىتواند نیازهاى حال و آینده جامعه اسلامى را برآورده سازد. بهویژه فلسفه تربیتى اسلام که در آن مسائل انسانشناسى، معرفتشناسى، ارزششناسى، قلمرو و ممیزات تربیتى اسلام و شاخص و اولویتهاى تربیت اسلامى تبیین شود.
2. از آنجا که یک شاخه مهم از معرفت و دانش دینى، در «فقه» تجسم یافته و این علم از رفتارهاى آدمى بحث مىکند و بخشى از علوم انسانى و اجتماعى هم از همین مقوله است، مىتوان در طبقهبندى و تبویب فقهى در پارهاى از بخشهاى فقه از این دانشها الگو و کمک گرفت، صورتبندى جدید با عناوین «فقه اقتصادى»، «فقه سیاسى» و مانند آن از این ایده الهام گرفته است. بر همین منوال لازم است «فقه تربیتى» و «فقه مدیریتى» نیز تولد یابد.
در فقهُ التَّربیة، به عنوان کتاب جدید فقهى باید از یک طرف مسائل پراکنده تعلیم و تربیت در قلمرو ابواب گوناگون فقهى را جمعآورى کرد و از جانبى دیگر باید به انبوه پرسشهاى فقهى جدید پاسخ گفت.
3. نظریههاى تربیتى منطبق و متناسب با نیازهاى جامعه اسلامى طراحى شود، به گونهاى که ساختارها، سازمانها، روند و رویّهها، مجموعه آئیننامهها و مقررات آن تعریف و مشخص گردد و در ساختار نظام آموزش و پرورش فعلى تجدیدنظر شود و با اهداف و نظریههاى تربیت اسلامى متناسب گردد.
4. شیوههاى تربیت اخلاقى به گونهاى نظامند تدوین شود، گر چه کتابهاى اخلاق اسلامىِ تدوین شده، فضیلتها و رذیلتها رابیان کرده در خودسازى فرد مؤثر است، ولى این کتابها روشهاى دیگر تربیتى را کمتر یادآورى کردهاست و ضرورى است با ملاحظه پیشرفتهاى جدید در تعلیم و تربیت به این بخش به صورت نظاممند، علمى و گستردهتر اهمیت بیشترى داده شود.
5. نصوص تربیتى به صورت معاجم جهت تسهیل در پژوهشهاى تربیت اسلامى انتخاب و معرفى شود.
6. تاریخ تعلیم و تربیت اسلامى بیان گردد و در دو بخش آراء متفکران مسلمان و مؤسسات و سازمانهاى تربیتى، نقد و ارزشیابى شود و نظام تربیتى و سازمانها و مؤسسات تربیت اسلامى بازسازى گردد.
7. به ابعاد دیگر از تربیت اسلامى نیز اهمیت داده شود، ابعادى نظیر تربیت اجتماعى، عقلى، جنسى و خانوادگى که در گذشته از آن غفلت شده و یا در حاشیه و سایه دیگر مباحث قرار گرفته است.
8. روش بهرهبردارى از متون دینى به منظور ارائه نظام تربیت اسلامى معلوم شود.
تدوین نظام تربیتى اسلام در واقع به پژوهش درباره مسائل فوق که برخى جنبه کلامى و فلسفى و برخى جنبه فقهى و اخلاقى و روششناختى دارد باز مىگردد.
در پایان مناسب است به دو نکته زیر اشاره شود.
اول) تأسیس و تنظیم ابواب جدید فقهى نظیر فقه تربیتى و فقه مدیریتى و... نیازمند بازسازى و تکمیل مباحث روششناسى در علم اصول است و بدون ابتناى اینگونه مباحث جدید، چه در مبانى نظرى و چه در مسائل فقهى و اخلاقى، بر روششناسى مضبوط و معروف و نیز تکمیل مباحث علم اصول، نمىتواند به نتایج مطمئن و معتبر بینجامد.
دوم) چالشها و دشواریهاى تربیت دینى و اسلامى، در ساحت نظریه و عمل، به عوامل گوناگون وابسته است که اهم آنها عبارت است از:
ـ تحول معرفت و معیشت انسان معاصر؛
ـ تحولات پرشتاب دهههاى اخیر در قلمرو ارتباطات و اطلاعات و فرو ریختن حصارها و درهم شکستن مرزها؛
ـ سیطره تمدن غربى در ذهن و ضمیر آدمیان؛
ـ تأسیس حکومت دینى و پیدایش مسائل جدید و دشواریهایى از این ناحیه.
بدیهى است هرگونه نظریهپردازى در ساحت تربیت اسلامى باید با نیک نگریستن به همه این عوامل و جامعاندیشى سامان یابد؛ پیمودن این راه نیاز به عزمى کارساز و برنامهاى جامع دارد.