? . تقویت منفی

دو. روشهای ایجاد رفتارهای تازه

? . یادگیری از راه مشاهده یا سرمشق گیری

?. تقویت تفکیکی و شکل دهی رفتار

?. زنجیره کردن رفتار

کنترل محرکی

نظامهای کنترل رفتار

زنجیره کردن وارونه

محو کردن محرکات نشانه یا کنترل کننده

سه. روشهای نگهداری رفتار

برنامه تقویت:

?. برنامه نسبی ثابت

? . برنامه نسبی متغییر

?. برنامه فاصله ای ثابت

?. برنامه فاصله ای متغییر

تقویت تصادفی و رفتار خرافی

چهار: روشهای کاهش دادن رفتار های نامطلوب

ü      روشهای مثبت کاهش رفتار

? . تفویت رفتارهای دارای فراوانی کم

?. تقویت رفتار های دیگر

?. تقویت رفتارهای ناهمساز

?. سیری

ü      روشهای منفی کاهش رفتار

?. خاموشی

بازگشت خود بخودی

? . محروم کردن از تقویت

?. جریمه کردن

? . روش جبران کردن

? تنبیه

شناخت روحیه ( قسمت اول )

1. می توانید احساس خود را تغییر دهید

2. چگونه روحیه خود را اندازه بگیریم

3. تشخیص روحیه

4. آیا باید احساس خود را تغییر دهید

1. (می توانید احساس خود را تغییر دهید )

خیلی ها معتقدند که روحیه بد آنها ناشی از عوامل خارج از کنترل آنهاست.

می پرسند ؟ ( چگونه احساس خوشبختی کنم ؟  چگونه نسبت به خودم احساس خوب داشته باشم ؟  من آدم صد در صد موفقی نیستم ؟ آدم حقیری هستم و .... )

بعضی ها روحیه بد خود را به هرمون یا خواص ژنتیکی یا به اتفاقات به ظاهر فراموش شده  دوران کودکی یا ناشی از بیماری یا دلسردی و یا اوضاع اقتصادی و وضع جامعه و ... نسبت می دهند و به اعتقاد آنها فلاکت و بد بختی چیزی نیست که بتوان از آن گریخت البته شاید حقایقی در مورد این افراد وجود داشته باشد که عواملی چون حوادث گذشته ، موقعیتها و اختلافات پیش آمده در زندگی و نظیر اینها خود تاثیر میگذازند این نظریها مبتنی بر این باور است که : احساسات ما بدور از کنترل ما هستند اگر به خود بگویید ( نمیتوانم احساساتم را تغییر بدهم ) قربانی ناراحتی های خود می شوید و خود را فریب می دهید اگر می خواهید احساس بهتری داشته باشید باید بدانید و درک کنید که به جای حوادث بیرونی ، افکار و طرز تلقی شما هستند که احساسات شما را به وجود می آورند می توانید اندیشه  احساس و رفتار خود را تغییر دهید

برای اطلاع بیشتر از رایطه میان فکر و روحیه در واکنش به تعریفی که دیگران از شما می کنند چه بر خوردی می کنید به فرض به شما بگویند ( من شما را دوست دارم ، به نظرم آدم خیلی خوبی هستید ) ؛  بعضی ها با شنیدن این حرف خوشحال می شوند ، اما کسانی  ممکن است ناراحت شوند احساس گناه کنند ، یا بعضی ها از خجالت سرخ یا عصبانی می شوند. دلیل این واکنشهای متفاوت چیست : ؟

علتش این است که اشخاص هر یک از تعریف خود را به شیوه ای خاص تلقی می کنند احساس شما منحصراً ناشی از طرز تفکر شماست به همین دلیل است که افکار ، روحیات شما را شکل می دهند .اگر می خواهید از روحیهء بد نجات یابید ، قبل از هر چیز بدانید هر احساس منفی ، ناشی از اندیشه منفی به خصوصی است . اندوه و افسردگی ناشی از ، تفکر از دست دادن و باختن هستند

موارد زیر ارتباط میان افکار و احساسات را نشان می دهد . این موارد را به دقت مرور کنید. به شما کمک می کند که از روحیه ی خود با خبر شوید و در نتیجه طرز احساس شما تغییر می کند .

افکاری که این احساس را ایجاد کرده است :

1. اندوه و افسردگی :  افکاری مربوط به از دست دادن ؛ شکست عشقی ، مرگ یکی از عزیزان از دست دادن شغل یا نرسیدن به یک هدف مهم .

2. گناه یا  خجالت : معتقدید که کسی را از خود رنجانده اید . احساس گناه ناشی از خود محکوم سازی است ، در حالیکه خجالت از آنروست که می ترسید به خاطر کاری که  کرده اید جبهء خود را در برابر دیگران از دست بدهید 

3. خشم ، رنجش و دلخوری :  احساس می کنید که کسی با شما رفتار غیر منصفانه کرده یا می خواهد از شما سوء استفاده کند

4. یأس و نومیدی :  زندگی را در حد انتظار خود نمی بینید و به اصرار می خواهید که وضع به  گونه دیگری باشد ممکن است خود یا دیگران یا خود به خود باعث این امر باشیم ،  ( نباید این اشتباه را میکردم )  ،  ( باید به موقع این کار را می کرد )            

5. اضطراب ،  نگرانی ، ترس، هراس شدید :  خود را در این گمان میبینید که حادثه بدی در شرف وقوع است ( اگر هواپیما سقوط کند ... اگر سخنرانی بد شود ... اگر درد روی سینه ام مقدمه حمله قلبی باشد ... )

6. احساس حقارت  و ناشایسته بودن :  خود را با دیگران مقایسه می کنید و نتیجه می گیرید به خوبی آنها نیستید به اندازه آنها با ذوق ، جذاب ، موفق و باهوش نیستید.

7. احساس تنهایی :  به خود می گویید جون تنها هستید و به قدر کافی مورد توجه قرار نمی گیرید به ناچار باید احساس ناخشنودی کنید

8. احساس نومیدی و درماندگی : گمان می کنید مشکل شما ادامه دار خواهد بود و وضع بهتر نخواهد شد : ( افسردگی من تمام نشدنی است... نمی توتنم تحمل کنم ... همیشه تنها خواهم ماند ).   

مشکل اینجاست که گمان و احساس خود را عین وافعیت می دانید ، اما اغلب افکار منفی مسبب احساس ناخوشایند شما ، غیر واقع بینانه ، مخدوش و ناشی از خطای شناختی هستند

مثلاً : بعد از متارکه با همسر یا اعضای خانواده به خود می گوییم : همه اش تقصیر من است ؛ دوست داشتنی نیستم ، با کسی صمیمی نمی شوم ، با این طرز تلقی حالتان بد می شود و احساس بی ارزش بودن می کنید

این یکی از خصوصیات روحیه بد است . اغلب اوقات خود را فریب می دهیم و با به خود بستن چیزهایی که اصولاً وجود خارجی ندارد ناراحت می شویم و عجیب آنکه هرگز ، حتی گمان هم نمی کنیم که واقعاً بیچاره و درمانده نیستیم.