تأثیر مثبت یا منفی دین در خوشبختی |
این مسئله بستگی به این دارد که منظور ما از دین چیست، اگر منظور ما از دین چیزی است که مردم دنیا دارند و دین داری می کنند یعنی همان معابد و آدابشان، به این معنا، درمیان دینداران افراد زیادی هستند که مشکلات روانی دارند و بهداشت روانی شان مخدوش است.[1] از این رو ، این افراد با روانی مخدوش قادر به درک خوشبختی به طور کامل نیستند زیرا که در این نوع از ادیان تمامی جوانب زندگی در نظر گرفته نشده است و به همین خاطر است که متدینین به این ادیان خوشبختی را به طور کامل حس نمی کنند. و یا به توجه به همان تعبیری که دینشان از خوشبختی کرده است، خود را خوشبخت می پندارند، در حالی که خوشبخت نیستند. با این وجود هر چند دین با تعریف فوق، خوشبختی انسان را به طور کامل تأمین نمی کند، اما اعتقاد داشتن به نیرویی خارج از خود باعث آرامش، و کم شدن آثار اضطراب و افسردگی در زندگی می شود.
بررسی های متعدد درآمریکای شمالی و اروپا نشان می دهد که افراد دین دار در مقایسه با غیر مذهبی ها شادتر و خوشبخت تر هستند. و این در شرایطی است که بعضی از نویسندگان مباحث خوشبختی، عکس این مطلب را گمان کرده اند. به اعتقاد آنها مذهب شادی و خوشبختی را محدود می کند و یا در نهایت ارتباطی با آن ندارد.
سازمان گالوپ روی گروه های مختلف مردم، چه آنهایی که از اعتقادات مذهبی ضعیف برخوردار بودند و چه اشخاصی که از معنویت مذهبی غنی برخوردار بودند، بررسی نمود. معلوم شد افراد مذهبی دو برابر کسانی که پایبند مذهب نبودند شاد هستند و احساس خوشبختی می کنند.[2] همچنین یکی از مطالعات برگزیده ای که ارتباط عامل دینی و معنوی و بهداشت روان را در میان آمریکاییان سیاه پوست بررسی می کند، حاکی از آن است که حضور در مراسم مذهبی سوای از دیانت پیشگی شخصی یا کثرت نماز و نیایش فردی به طور قاطع با کیفیت زندگی در ارتباط است.[3]
اما اگر تلقی ما از دین، دینی باشد که متناسب با وضعیت وجود انسان است. و می توان یک تفسیر از آیه «فاقم وجهک للدین حنیفاً فطره الله التی فطر الناس علیها» را، همین دین دانست. اصولاً دین و به خصوص دین کامل، برای انسان هایی که می توانند ظرفیت بالا داشته باشند، متناسب با ساختار وجودی آنان است و می تواند همه روابط آنان را سازمان دهد و آن رابطه اصلی او را که موجب کمال او می شود، که همان مسئله محوری قرب به خداست، دنبال کند و همه روابط را در سایه آن معنا دار کند و همه آنچه را که می تواند برای انسان اتفاق بیفتد سازمان بدهد.[4]
«دین به معنای پایبندی به مجموعه ای از باورها و بایدها و نبایدهای منطقی و عقلانی که اساس آن مبتنی بر ویژگی های و نیازهای فطری انسان است، خود، اصلی ترین عامل تأمین بهداشت روانی و احساس خود شکوفایی و خود ارزشمندی و در نتیجه عامل احساس خوشبختی است. بدیهی است بعضاً برداشت های نادرست ناقص و یا خرافی از دین و دینداری و دین مداری می تواند مخل بهداشت روان شده و زمینه برخی از اختلالات و پریشانی های روانی را هم چون وسواس، اضطراب فزاینده و رگه های افسردگی فراهم آورد.»
در یک نگاه، بایدها و نبایدهای دینی (اسلام)، مبتنی است بر فطرت انسانی و منطق و عقلانیت بشری. به عنوان مثال، در یک نگاه عملی و منطقی به مجموعه بایدها و نبایدهای ارزشی، این معنا را متوجه می شویم که هر آنچه که به گونه ای در شیعه درکوتاه مدت و دراز مدت، در اندک و بسیار ، مضر رشد و تحول مطلوب زیستی، شناختی، روانی و اجتماعی انسان است، حرام می باشد، و هر آنچه که عامل رشد مطلوب و متعال جسمانی، شناختی و روانی و اجتماعی انسان است، حلال تلقی گردیده است. به سخن دیگر همه بایدها و نبایدهای دینی مبتنی بر فطرت پاک انسانی و موازین عقل سلیم استوار است.
همان است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:
«الدین هو العقل و العقل هو الدین» ؛
دین همان عقل است و عقل همان دین.
لذا پایبندی به ارزشهای الهی و بایدها و نبایدهای فطری و منطقی و عقلانی آموزه های دینی، تأمین گر سلامت روان و بهداشت ذهن و احساس خود شکوفایی همه انسان های خرد ورز و خردمند می باشد.
نگاه روان شناختی و تربیتی به فلسفه احکام و ارزش های الهی مبین همین مهم است، که هدف ها و جهت ها در آموزه های دینی و بایسته ها و ناشایسته های دینی، آماده کننده مطلوب ترین بستر برای رشد و خودشکوفایی شخصیت و احساس خود ارزشمندی متدینین است، چرا که اول روانشناس، خالق وجود و جسم و جان، و روان آفرین است. در یک سخن هیچ اندیشمند و روانشناس حاذقی در طول حیات حرفه ای خود نمی تواند به همه ویژگی های شخصیتی و نیازها و انگیزه های آشکار پنهان ذهنی و روانی و نفسانی آدم های مختلف در موقعیت ها و شرایط گوناگونی اشراف داشته باشد. همه اسرار خلقت در وجود آدمی نهفته است. اگر روانشناسان جهان بتوانند مبانی روان شناختی آموزه ها و احکام الهی را به زیبایی درک نمایند، بلندترین گام را در حیات علمی خود برداشته اند.
دین داری آگاهانه و با معرفت، قویاً می تواند کامل ترین شرایط بهداشت روانی را تأمین نماید. متأسفانه در جهان امروز رویکردهای محققان مختلف شرقی و غربی به مقوله دین و دین داری کاملاً متفاوت است. نگاه به معنی و مفهوم دین از منظر غالب روان شناسان و محققان غربی در محدوده دروازه های کلیسا و مراسم کلیشه ای و برخی رفتارهای شخصی خلاصه می شود. در حالی که همه ادیان الهی بر آنند تا سعادت و خوشبختی، یعنی آرامش روانی و پایدار انسان ها را در دنیا و آخرت تأمین نمایند و در این معنا هیچ تفاوتی بین ادیان الهی و آموزه های دین کتب آسمانی وجود ندارد.
همه پیامبران الهی می خواهند انسان را به کمال فلاح برسانند. به فلاح رسیدن یعنی به کمال احساس آرامش، بالندگی و خودشکوفایی رسیدن.[5]
بنابراین دین داری تأثیر مثبت در بهداشت روانی و متقابلاً در خوشبختی خواهد داشت و حتی در مورد ادیانی که نیاز انسان را به طور کامل برطرف نمی کند نیز، این تأثیر بر طبق آمار مثبت است. و این که گاهی به نظر می رسد که دین کامل (اسلام) که مطابق با فطرت و نیاز آدمی، تأثیر منفی بر خوشبختی دارد، به خاطر اصل دین نیست، مسلماً سبب ایجاد دین از سوی خداوند متعال خوشبختی انسان بوده است و همان طور که بیان شد علت برداشت های نادرست از دین است. شاید علت را بتوان به این صورت بیان کرد که دین دارای تنها معنای الزام به انجام یک سری امور ظاهری و بدون توجه به فلسفه و حکمت آن و بدون تفکر، ایجاد خوشبختی نمی کند بلکه دین داری موجب خوشبختی می باشد که همراه با دین شناسی باشد که آن نیز تنها شامل شناخت فلسفه و حکمت احکام نمی شود و دامنه گسترده ای دارد.
دلایل تأثیر دین بر خوشبختی
دلایلی که تأثیر مثبت دین در احساس خوشبختی را بیان می کنند فراوان می باشند. در این قسمت به شش دلیل از آنها اشاره می کنیم.
1- اینکه دین می تواند بر احساس تعلق، پیوند، دلبستگی و کنترل زندگی فرد تأثیر گذارد.[6]
2- دین نوعی سبک زندگی سالم برای افراد، تجویز می کند که بر سلامت و بهداشت روانی تأثیر مثبت دارد و متقابلاً بر خوشبختی.[7]
3- دین موجب امیدواری می شود و خوش بینی افراد را افزایش می دهد.[8]
4- دین می تواند موجب ایجاد معنی شود، بنابراین دین به زیستن و مردن انسان معنی می بخشد.[9]
5- دین نوعی احساس فرا طبیعی به شخص می دهد که بدون تردید تأثیر روان شناختی دارد.[10]
6- دین با تأثیر بر رفتارهای فرد و تنظیم آنها، مشوق فعالیتهایی است که به طور مستقیم سطح سلامت روانی، بدنی و تعادل بین فردی را افزایش می دهد.[11]
1] - خسرو باقری، دین و بهداشت روان، نقد و نظر، شماره 34-33، ص 416.
[2] - دیوید، جی مایرز، در جستجوی راز خوشبختی، مهدی قراچه داغی، ص 200 و 201.
[3] - کارل ای. تورسن و دیگران، معنویت، دین و بهداشت، نقد و نظر، شماره 34-33، ص 194.
[4] - سید محمد غروی، دین و بهداشت روانی، نقد و نظر، شماره 34-33.
[5] - اقتراح، ، نقد و نظر، شماره 34-33، ص 41 تا 43.
[6] - فضل الله یزدانی و محمد علی زکی، بررسی نقش جهت گیریهای دینی در احساس خوشبختی روانی، مصباح، شماره 47، ص 59.
[7] - محبوبه دادفر، بررسی نقش دین در بهداشت روانی و...، نقد و نظر، شماره 36-35، ص 91.
[8] - همان.
[9] - همان.
[10] - همان.
[11] - فضل الله یزدانی، همان.