سفارش تبلیغ
صبا ویژن



مسیحا3 - موفقیت

   

مسیحا بیست وپنج  25

باید درژرفای وجودت احساس کنی که : زندگی موهبت است؛ زندگی پر بهاست؛ لحظه ها قیمتی اند و نباید تلف شوند. زندگی فرصتی تکرار ناپذیر برای رویش و بالندگی است. نباید به جمع کردن صدفها در ساحل زندگی قناعت کرد. کاری مهم هست که باید انجام شود. باید به درون خویش نظری انداخت. دل مشغولی نسبت به ظواهر امور، ممکن است انسان را از حقیقت خویش دور کند. بیشتر مردم در گرداب روزمرگی ها ولذات تن غرق شده اند. آنها حتی نمی دانند که وجود دارند. آنها معمولا فرصت یکباره ی زندگی را ضایع می کنند. از خداوند مدد بگیرید تا از خاسرین نباشید.

 

 

مسیحا بیست و شش 26

خداوند بی منتهاست، بی حصار است، وسیع و واسع است، او دریاست وما قطره. ما باید هنر محو قطره در دریا را یاد بگیریم. محو شدن در دریا، شجاعت می خواهد. قطره تا محو نشود، دریا نمی شود. دانه تا نمیرد، درخت متولد نمی گردد. کرم ابریشم تا محو نشود، پروانه متولد نمی شود.

آری قطره دریاست اگر با دریاست                        وگرنه قطره، قطره و دریا دریاست

 

مسیحا بیست و هفت 27

می توان عمل به قرآن و حدیث را به شیشه ای از دارو که پزشک برای بیمار تجویز می کند، تشبیه کنیم. بر روی شیشه، دستورات استفاده از دارو نوشته شده اما اگر بیمار صدها بار به خواندن آن اکتفا کند، خواهد مرد. دارو به حال او تاثیری نخواهد داشت وحتما با حالی زار با خود خواهد گفت که یا طبیب حاذق نبوده ویا دارو اثر خود را از دست داده است. غافل از اینکه بیمار، توصیه طبیب را به کار نبسته است وتنها به خواندن دستورات نوشته شده روی شیشه اکتفا کرده است. حال آنکه اگر او توصیه ی پزشک را به کار می برد وطبق تجویز او دارو مصرف می کرد، بهبود می یافت.

 

مسیحا بیست وهشت 28

عده ای به پنج حس خود خیلی  وابسته اند؛ همچون ماهی که به قلاب گیر کرده باشد. وقتی مردماهیگیر از راه برسد، هرقدر هم تقلا کنند، نمی توانند خود را رها سازند. برخی پا را فراتر گذاشته و بیشتر به قورباغه می مانند که قلاب را بلعیده و قلاب تا روده هایشان رفته.

ماهی قلاب را در دهان نگه می دارد اما قورباغه آن را می بلعد.

 

مسیحا بیست ونه  29

مردی قدم زنان در جاده ای می رود. تشنه وخسته از سفر، آرزوی نوشیدن جرعه ای آب دارد و در گوشه ای از جاده توقف ودرخواست آب می کند. صاحب اب به او می گوید : ((شما می توانید از این آب بنوشید. طعم و رنگ و مزه آن خوب است. اما اگر یک جرعه از آب بنوشی تا سرحد مرگ بیمار خواهی شد. )) مرد تشنه گوش نمی دهد وهمچون بیماری که از عمل جراحی فارغ شده در نوشیدن آب اصرار دارد. 

پس جرعه ای از آن را می نوشد و بعد جرعه ای دیگر. آنگاه به شدت مسموم می شود وعاقبت می میرد. او به اخطار صاحب آب توجه نکرد زیرا خواهش نفسانی بر او غلبه کرده بود. شخصی هم که در لذات حسی گرفتار شده این چنین است.

مسیحا سی30

پیروی از حس یک دام است؛ با دیدن یا شنیدن یا چشیدن چیزی، از آن خوشمان بیاید. اگرحیوانی در دام گرفتار آید؛ دچار رنج و عذاب می شود و باید به انتظار بنشیند تا صیاد پوست از تنش جدا کند. تاکنون برای پرنده ای دام گذاشته اید؟! به محض آنکه پرنده به دام نزدیک می شود فنر عمل می کند واو را گرفتار می سازد. پرنده خود را به دیوار قفس می کوبد، اما رهایی محال است. او باید منتظر بماند تا صیاد از راه برسد و...

دام حواس پنجگانه نیز همین گونه است. آنها ما را در خود می گیرند و حبس می کنند.

 

مسیحا سی و یک 31 

شما می توانید از طریق بخشش، خودخواهی را در خود نابود کنید. اگر خودخواه باشید، رضایت خاطر نخواهید داشت. اما انسانها بدون آنکه از این موضوع آگاه باشند همه چیز را برای خود می خواهند. مثلا اگر در حال گرسنگی دو عدد سیب داشته باشید و آنگاه دوستی از راه برسد چه می کنید؟ در دادن سیب شک نمی کنید اما اینکه سیب بزرگتر را به او بدهید شما را مردد می کند، زیرا آن را برای خود می خواهید. این نوعی از خودخواهی است که اغلب به آن توجه نمی شود. تاکنون به آن دقت کرده اید؟

دربخشش واقعا مجبورید خلاف میلتان عمل کنید. حتی در صورتی که نیرویی شما را به بخشیدن سبب کوچکتر وادار کند، باید با آن مبارزه کنید و سیب بزرگتر را ببخشید. البته بعد از چنین بخششی رضایت خاطر می‌کنید.

آموزش دادن ذهن به مبارزه با نفس، نیاز به انضباط درونی دارد. باید بیاموزید چگونه ببخشید و خودخواهی خود را گرسنه بگذارید، این به معنای واقعی عمل کردن بر خلاف نفس است.

 

مسیحا  سی و دو 32

وابستگی‌ها، عقاید و آرزوهای ما همچون مویی باریک در جلوی چشمان هستند که کوهی را از دید ما مخفی می‌کنند، زیرا ما را از دیدن واضحترین و ساده‌ترین چیزها باز می‌دارند. آنقدر درگیر خود، خواسته‌ها و عقاید خود هستیم که نمی توانیم ماهیت حقیقی اشیا را ببینیم و این موقعی است که مویی باریک، ما را از دیدن کوهی عظیم باز می‌دارد. اگر تنها به یک خواستۀ پیش پا افتاده وابسته باشیم، آنگاه از دیدن حقیقت آشکار باز می‌مانیم.

 

 

مسیحا سی و سه 33

ما تنها میهمانان جسم خود هستیم، درست مانند اتاقی که در آن هستیم. آیا واقعا اتاق به ما تعلق دارد؟ ما مستاجرین موقت هستیم، اما از این حقیقت غافلیم؛ مستاجرین این دنیا، مستاجر جسم خود. ولی در بعضی مواقع به گونه‌ای رفتار می‌کنیم که مالک دنیا هستیم و در برخی مواقع حتی چنان برخورد می‌کنیم که این جسم، خود ما می‌باشد.

مسیحا سی و چهار 34

اگر مشتی گل بردارید و آن را بفشارید، آب از میان انگشتانتان جاری می‌شود. مردمی که رنج می‌برند نیز این گونه‌اند. وقتی رنج آنان را تحت فشار قرار می‌دهد، راهی به بیرون باز می‌کنند.



نویسنده » مهدی خیرالهی » ساعت 6:31 عصر روز پنج شنبه 84 شهریور 24